چشمانداز و انگیزه
جنیفر کیلان 8ساله در حال تلاش برای بالارفتن از ساختمان 82 پلهای محوطه ساختمان کنگره، هنگامی که دوربینها روی صورتش زوم کرده بودند فریاد زد: «اگر تمام شب طول بکشد، انجامش میدهم.»[1] او با رهاکردن صندلی چرخدارش، در یک صبح گرم ماه مارس 1989 به 60 تن دیگر پیوست تا در یک نافرمانی آشکار از پلهها بالا بخزد.[2] در اتاقهای بالا، سیاستمداران بر سر لایحه معلولان آمریکایی (اِی.دی.اِی) بحث میکردند، اما معترضان صبرشان را از دست داده بودند؛ چون نیویورکتایمز هشدار داده بود که «اقدامات برای جلوگیری از تبعیض علیه افراد معلول به مشکل بر خورد»[3]. معترضان شعار میدادند «ما چه میخواهیم؟ اِی.دی.اِی!»، و در حالی که مصممتر میشدند، بلندتر فریاد میزدند: «چه زمانی این را میخواهیم؟ الان!»[4]
اِی.دی.اِی، که برای جلوگیری از تبعیض علیه افراد معلول طراحی شده بود، خواهان مناسبسازی ناوگان حملونقل عمومی و ساختمانهای عمومی برای معلولان، استخدام بدون تبعیض و خدمات سراسری تلفنی برای افرادِ با اختلال شنوایی یا گفتاری، بود.[5] قوانین آن زمان، وجود صندلی چرخدار در اتوبوسها[6]، مناسبسازی ساختمانهای دولتی برای معلولان[7] و اقدام مثبت برای استخدام کارگران معلول در سازمانهای فدرال[8] را اجباری کرده بود، اما این کافی نبود؛ قوانین هرگز به شکل موثر اجرا نمیشد و تبعیض به شکل گستردهای باقی ماند. در اوایل دهه 1970 بیش از یکمیلیون کودک معلول از مدارس دولتی محروم شدند و در همان حال میلیونها نفر دیگر در نهادهای دولتی غیربهداشتی و بسیار پرجمعیت، رنجور و دلسرد شدند.[9]
پرزیدنت بوش در حال امضای قانون معلولان ۱۹۹۰ در باغ کاخ سفید. منبع: مرکز آرشیو و ثبت ملیِ ایالات متحده آمریکا، [استفاده برای همگان آزاد]
روز 26 ژوئیه 1989 جورج اچ. بوش در حالی که در محوطه آراسته کاخ سفید ایستاده بود، لبخندی زد و همینطور که دو مترجم زبان اشاره کلماتش را ترجمه میکردند، خطاب به جمعیت سههزارنفری گفت: «امروز با امضای لایحه مهم معلولان آمریکایی، هر مرد، زن و کودک معلول میتواند از درهایی که زمانی بسته بود به دوران جدیدی از برابری، استقلال و آزادی برسد. ... اجازه دهید که دیوار شرمآور محرومیت در نهایت فرو ریزد.»[10]
اهداف و مقاصد
معلولیت اکنون و برای همیشه به عنوان یک مسئله حقوق مدنی دیده میشود که در آن، کمک و جبران خسارت به فیزیوتراپی یا مزایای پولی خلاصه نمیشود؛ بلکه، درباره حق افراد برای دسترسی به جهانی است که دیگران همه بخشی از آن هستند.»- لنارد دیویس، «لوایح توانبخشی».[11]
زمانی که تب پسر زونا رابرتز عود کرد، پزشکان به او گفتند: «شما باید دعا کنید که او بمیرد. اگر زنده بماند، برای بقیه عمرش مانند یک گیاه زندگی خواهد کرد.»[12] اما اِد 14ساله سرسختانه مبارزه کرد. فلج اطفال او را مجبور کرده بود 18 ساعت در روز با شُش آهنی باشد تا بتواند تنفس کند، با این حال او از طریق تلفن در دبیرستان حضور داشت، کالج عمومی را تکمیل و هدف خود را «برکلی» مشخص کرد.[13] اداره پذیرش، گستاخانه به او جواب داد: «چلاقها را امتحان کردیم و جواب نداد.» او بدون ناامیدی شکایت کرد و در پاییز سال 1962 شروع به تحصیل در رشته علوم سیاسی کرد.[14] سال بعد، یک دانشآموز دیگر با معلولیت شدید به دانشگاه پیوست و طولی نکشید که یک طبقه در بیمارستان کاول برای خدمت به «چهارچرخهای غلتان» مناسبسازی شد.[15]
رویکرد اد انقلابی بود. تا زمان او، این سربازان بودند که مبارزه برای حقوق معلولان را هدایت میکردند، نه دانشآموزان. تعداد کمی سرباز فلجشده از بیمارستانهای کثیف جنگ جهانی اول جان سالم به در بردند، اما تا سال 1945 فناوری پزشکی بهسرعت در حال پیشرفت بود و هزاران کهنهسرباز نیمهفلج به خانه بازگشتند.[16] بیش از ۶۰۰هزار آمریکایی در این جنگها زخمی شدند؛ بسیاری از آنها برای همیشه معلول شدند.[17] در کشور اما کارگران برای حمایت از جنگ به کارخانهها هجوم بردند و حوادث صنعتی افزایش یافت. ویلیام ایروین، رئیس شورای امنیت ملی، با تاسف گفت: «یکی از مخربترین حملات به ملت ما ... از سوی یک دشمن خارجی نبود؛ این حمله داخلی بود و 102هزار و ۵۰۰ نفر جان خود را از دست دادند.»[18]
ابتدا قانونگذاران بر حمایت مالی تمرکز کرده بودند. تا سال 1925 تقریبا در تمام ایالات فرمان جبران خسارت برای کارگران مجروح اجرا میشد و بیمه خطر جنگ، مصوب 1918، جبران خسارات برای سربازان مجروح را تضمین کرده بود،[19] اما آنها چیزی بیش از دلسوزی و صدقه میخواستند.
فعالان گفتند که توانبخشی ارزانتر است و ادعا کردند در حالی که یک برنامه آموزشی با 300 دلار میتواند خودکفایی را افزایش دهد، حمایت از بزرگسالان معلول سالانه هزینهای 500 دلاری دارد.[20]
در پاسخ به این استدلال، قوانین جدیدی نیاز بود که به آموزش حرفهای همزمان کهنهسربازان و غیرنظامیان بپردازد و با اعمال اصلاحات در قانون توانبخشی (مصوب 1920)، خدمات درمانی و توانبخشی اجتماعی را برای افراد نابینا، ناشنوایان و بیماران روانی اجباری کند.[21]و[22] متاسفانه این قوانین در واقعیت بازتابی نداشتند؛ قوانین جدید اغلب تلاش داشتند مقررات غیر اجباری پیش از خود را با تغییر اندکی تکرار کنند. به بیان پاول استراچان، فعال اجتماعی معلولان، «چرا صنعت و عموم مردم نمیتوانند درک کنند که ما نیز آرزوی ... احساس امنیتی داریم که از بهرسمیتشناختن عادلانه حقوق شهروندی و احتیاجاتمان به عنوان افراد معلول به دست میآید.»[23] در سال 1962، اد رابرتز در نهایت به این نتیجه رسید که موقع اجباریشدن این حقوق است.
اد همچنان که نشسته بر صندلی چرخدارش از کنار صفوف پلیس میگذشت، به تظاهرات حقوق مدنی پیوست که موج آن در دانشگاههای سراسر کشور به راه افتاده بود.[24] افراد معلول پیش میرفتند، جمعیت را مخاطب قرار داده، شعار میدادند و یکصدا میخواندند: «ما پیروز خواهیم شد». پیامشان روشن بود: معلولیت فقط «یک بیماری نیازمند درمان» نیست، بلکه «وضعیتی است نیازمند حقوق مدنی.»[25] فعالان استدلال کردند: «وقتی اتوبوسها طوری ساخته شوند که استفادهکنندگان از صندلی چرخدار ... نتوانند سوار آن شوند، پس لابد خودروها هم میتوانند یک تابلو "ورود معلولان ممنوع" داشته باشند.»[26]
رهبری
در یک روز یکشنبه در اوایل سال 1989 بابی سیلوِرِستاین، وکیل حقوق معلولان، همزمان که در کتابخانه تمپل رودف شالوم منتظر فرزندانش بود که درسهایشان را تمام کنند، نخستین پیشنویس اِی.دی.اِی (ADA) را نوشت.[27] این سند از نظر مفهومی ساده بود، ولی هر بخش آن مباحثی چالشی را مطرح میکرد. اینکه معلولیت باید تا چه محدودهای تفسیر و تعریف شود؟ آیا بیماریهای واگیردار مثل ایدز و سل تحت پوشش قرار میگرفتند؟ اصلاحات پرهزینه بود؛ آیا کسبوکارهای کوچک برای ارائه خدمت به معلولان باید خطر ورشکستگی مالی را میپذیرفتند؟ انتظار میرفت که کارفرمایان برای معلولان «مناسبسازی معقولی» انجام دهند بدون اینکه انجام این کارها «سختیهای بیش از حدی» ایجاد کند، اما مرز آن کجا بود؟
راه کاخ سفید راهی دشوار بود؛ بهویژه در کنار گروههای مخالفی که در هر مرحله از راه با آن مبارزه میکردند. کارمندان مصرانه میگفتند «مگر از روی جنازه ما رد شوید که این [ضمائم] را در این لایحه بگذاریم». همزمان گروههای معلول، سیلورستاین را به دلیل «سازش»، پیش از اینکه حتی لایحه معرفی شود، به باد انتقاد گرفتند.[28] بدون رهبری مشخص، موفقیت اِی.دی.اِی نیازمند اتحادی بیسابقه میان افراد، قدرت درون واشنگتن، وکلای شجاع و فعالان یاغی بود. از آنجا که افراد داخل سیستم، رانتهای ارتباط با مقام ریاستجمهوری را به حد اشباع رسانده بودند،[29] فعالان زمانی که پیشرفتشان کند میشد، خودشان را به ساختمانها زنجیر میکردند.[30] کورت دکر، از شبکه ملی حقوق معلولان، توضیح میدهد: «داشتن گروههای مردمی برای فشارآوردن و مطالبه ... مفید است، در این صورت، بخشی از ما که اداری هستند ... میگویند بلی، اگر بتوانیم پشتیبانی شما را داشته باشیم، میتوانیم این توافق را قبول کنیم.»[31]
تقریبا یک دهه پیش از اینکه سیلورستاین پیشنویس اِی.دی.اِی را تهیه کند، گروهی از فعالان دانشگاه برکلی «شخصیتهای برجسته» حقوق مدنی را به همایش معلولیت در سانفرانسیسکو دعوت کردند.[32] بعد از مذاکرههای سهروزه، آنها متقاعد شدند. آرلن مایرسون، وکیل، به یاد میآورد که «چه دوست میداشتیم چه نه، همه با هم بودند ...، افراد حاضر در جنبش حقوق مدنی باید به آنچه درباره حقوق معلولان اتفاق میافتاد علاقهمند میبودند.»[33] این اتحاد نیرومند بود، ولی هیچ کدام از قوانین حقوق مدنی بدون حمایت جمهوریخواهان نمیتوانست موفق شود و اورین هتچ خوشحال بود که بتواند کمکی کند. هتچ و تد کندی دموکرات، از طریق مجادلات نمایشیشان در صحن مجلس سنا، از هر دو سوی کنگره تایید اِی.دی.اِی را گرفتند. کندی به یاد میآورد: «ما با همدیگر به طور نمایشی مجادله میکردیم تا جایی که آماده بودم بزنم توی دهنش. سپس وقتی مناظره تمام شد، او به سمتم آمد و گفت "چطور بودم؟" تو واقعا نمیتوانستی از دستش عصبانی شوی... .»[34]
همچنان که لابیگران مصرانه تقاضا داشتند در راهروهای قدرت شنیده شوند، جاستین دارت به تمام ایالتهای آمریکا پرواز کرد تا به حرفهای افراد معلول گوش دهد. دارت خودش به دلیل بیماری فلج اطفال معلول شده بود، اما در جهان سفر میکرد و در جستجوی راهاندازی تجارتهای جدید، «مشروبات الکلی، زنان و پول بود.» در 1966 وی به ناگاه تغییر کرد؛ هنگام بازدید از یک موسسه کودکان مبتلا به فلج اطفال در ویتنام، با دیدن کثافت و مگسهای آنجا به وحشت افتاد. دارت نقل میکند: «یک دختر کوچک خودش را به من رساند و به چشمانم نگاه کرد ... او در جستجوی خدا بود و یک قدیس تقلبی را پیدا کرده بود.» این درک ویرانگر من را فرا گرفت که شر واقعی را دیدهام و خودم هم در آن سهیم هستم. این روشی که زندگی میکنم و با معلولیت کنار میآیم همانا کشتن این دختر کوچک است...».[35] دارت مصمم به تغییر، به آمریکا برگشت و به جمعآوری پنجهزار داستان شخصی از تبعیض روزمره پرداخت و این گزارشها نه تنها پرونده قدرتمندی برای لزوم اِی.دی.اِی ایجاد کرد، بلکه تضمین کرد که این قانون حقیقتا نیازهای متداول افراد معلول آمریکایی را مورد توجه قرار میدهد.
محیط مدنی
آدولف هیتلر: «من با علاقه زیاد قوانین چندین ایالت آمریکا را درباره جلوگیری از تولید مثل افرادی که به احتمال قوی فرزندانشان هیچ ارزشی ندارند یا ارزش نژادی مضر دارند، مطالعه کردم.»[36]
اولیور وندل هولمز، قاضی دادگاه عالی، در قضاوت ننگین خود در سال 1927 با لحنی سرد این نتیجه را گرفت که «اگر جامعه بتواند جلوی افرادی را که صلاحیت لازم برای تولید مثل ندارند، بگیرد، برای تمام جهان بهتر است. سه نسل از افراد عقبمانده کافی هستند.»[37] با گفتن این حرف، کری باک بهزور عقیم شد. در تابستان چهار سال قبل از آن، کری توسط پسردایی (یا پسرخاله) ناتنیاش در مزرعهای دورافتاده در ایالت سنتی ویرجینیا مورد تجاوز قرار گرفت.[38] خانواده این دختر هفدهساله باردار از ترس رسوایی، بر او برچسب «بزهکار اخلاقی» زدند و با عجله او را به یک موسسه تحویل دادند.[39] بررسی اجمالی دختر کری به همراه «شجرهنامه» جعلی او کافی بود تا دادگاه را متقاعد کند که او «ناتوان فکری» است و این پرونده «انطباق دقیقی» با «مقررات بسیار محتاطانه» قانون عقیمسازی ویرجینیا دارد.[40]
علم اصلاح نژادی با ترکیبی مسموم از آمار ناقص، نژادپرستی و سوءتعبیر از داروینگرایی، به سراسر ایالات متحده و فراتر از آن هجوم آورد. بیش از ۶۰ هزار نفر در 33 ایالت عقیم شدند.[41] «ناتوانی فکری» بسیار مبهم تعریف شده بود و همه چیز از «ناتوانی در قدردانی از آرمانهای اخلاقی» و مشکلات رفتاری جزئی تا نابینایی و اختلالات شنوایی را پوشش میداد.[42] آزمایشهای مشکوکِ بهره هوشی، 83 درصد یهودیان مهاجر و 87 درصد روسها را در کنار 40 درصد سربازان ارتش آمریکا به عنوان ناتوان فکری تعریف میکرد.[43] معتقدان به علم اصلاح نژادی معلولیت را با بزهکاری در هم میآمیختند و تقاضای اعمال محدودیتهای مهاجرتی برای جلوگیری از ورود «سلولهای ژنتیکی معیوب» داشتند.[44]
با اینهمه در 1945، زمانی که سربازان متفقین به اردوگاههای مرگ نازی یورش بردند و به اندازه کافی جنایتهای این رژیم را آشکار کردند، علم اصلاح نژادی ناگهان از مقبولیت افتاد. دلسوزی بیدرنگ جایگزین ترس شد. برنامههای تلویزیونی بیستوچهار ساعته خیریه، که پر از برنامههای سرگرمکننده افراد مشهور بود، از بینندگان تقاضا میکردند کمکهای مالی خود را برای درمان «نفرین» معلولیت اهدا کنند.[45] جری لوییس، کمدین بامزه، همینطور که یک کودک مبتلا به معلولیت عضلانی را نگه داشته بود میگفت: «خدا اشتباه کرده، این به عهده ما است که اشتباهات او را جبران کنیم.»[46] این برنامهها میلیاردها عواید داشت، ولی پیامدهای آن مشکلساز بود. جورج تالپوروس، پژوهشگر، توضیح میدهد که «مردم به آنها نگاه میکردند و برایشان احساس تاسف میکردند؛ به جای اینکه به آنها شغل بدهند یا بخواهند با آنها قرار عاشقانه بگذارند.»[47]
همانطور که پژوهشگران مبارزه کردند تا از این «گرفتاری» خلاص شوند، افراد معلول در موسسات مورد بیتوجهی قرار میگرفتند. پزشکان اصرار داشتند که «دارو و نه آموزش، پاسخ پرسشهایشان است» و تقاضای سرمایهگذاری بیشتر در بخش تحقیقات داشتند. همزمان همین موسسات هم نادیده گرفته میشدند.[48] در سال 1964، فقط میانگینی معادل 5.57 دلار در روز برای مراقبت از هر نفر اختصاص داده شد.[49] سناتور رابرت کندی از این ایراد میگرفت که «هزاران نفر از شهروندان در آلودگی زندگی میکنند» و بعد از یک بازدید اعلامنشده از مرکز ویلوبروک گفت: «اتاقهایش ... کمطراوتتر از قفسهای باغوحش هستند که ما حیوانات را در آنها قرار میدهیم.»[50] با رسواییهای پیاپی، وضع موجود کمکم رو به فروپاشی رفت. همزمان که بچههای معلول مشمول آموزش عمومی رایگان شدند و منازل بیشتری در دسترسشان قرار میگرفت، این موسسات هم بسته شدند.[51]
پیام و مخاطب
هدایت اِی.دی.اِی از هزارتوی قانونگذاری واشنگتن، مخصوصا در فضای پرچالش سیاسی، کار بسیار دشواری بود. در اوایل دهه 1980 احکام پیاپی دادگاه عالی، مشکلات حقوق موجود معلولان را آشکار میکرد و دولت ریگان از این بیمناک شد که قوانین حقوق مدنی بیش از حد برای کسبوکارها مشکلساز شود.[52] تسلیم لایحه اِی.دی.اِی به سناتورها و کسبوکارهای بزرگ و همزمان حصول اطمینان از تایید اصول آن در دادگاههای عالی نه تنها نیازمند ابتکار بود، چارهجویی لازم داشت.
حمایت هر دو حزب مهم بود. بنابراین نمایندگان دفاع از لایحه را به عنوان فرصتی برای نجات میلیونها نفر «مردمی که از فهرست رفاه اجتماعی و دسترسی به مشاغل محروم شده بودند»، برای جمهوریخواهان تبیین کردند،[53] ولی به عنوان قانون حقوق مدنی آن را به دموکراتها نشان دادند. برای کاهش نگرانی جمهوریخواهان از هزینه این لایحه، فعالان تا نیمهشب بیدار نشستند و توصیهنامههای اِی.دی.اِی را برای اقتصاددان بسیار محافظهکار، جان رِیژن، توضیح میدادند. لکس فریدن به یاد میآورد: «من تا سر حد مرگ ... ترسیده بودم که [او] به ما بگوید امکان مالیاش وجود ندارد.» اما در نهایت با گزارش اقتصادی اثرگذار رِیژن با این مضمون که «بدون توجه به اینکه چگونه بودجه را افزایش میدهید، خروجیاش به سود این ملت خواهد بود»، این کار دیروقت شبانه به بار نشست.[54]
متقاعدکردن مشاغل بزرگ سختتر بود. اتوبوسهای مناسبسازیشده برای معلولان گران بودند و مشاغل بهسرعت به اِی.دی.اِی برچسب «سند ورشکستگی» زدند.[55] بعد از ملاقاتهایی با رهبران تجاری، حامیان اِی.دی.اِی در مجلس سنا به فعالیت پرداختند تا توافقهایی را برای جلوگیری از هزینههای شدید و دادخواهیهای بیمعنی، بدون تضعیف روح این لایحه، طرحریزی کنند. نماینده کنگره، استنی هویر، در حالی که سناتورها را برای مبارزه بر سر این قانون در واشنگتن ترک میکرد، به سمت فروشگاه محلی خودش در هیاتزویل رانندگی کرد. همینطور که در محل پارک ماشینش ایستاده بود، صبورانه به مدیرانی گوش میداد که جنبههای عملی عریضکردن راهروهای سوپرمارکتها و انطباق آنها با چرخهای خرید را توضیح میدادند. اصلاحیههای بعدی او به این لایحه، دسترسی را به حداکثر رساند؛ در حالی که هزینهها را محدود کرد و برنده حمایت موسسه قدرتمند بازاریابی مواد غذایی شد.[56]
همچنانکه سیاستمداران فقط برای بقای این لایحه تلاش میکردند آرلین مایرسون، وکیل، از مدتها قبل داشت به آینده نگاه میکرد. هر قانون موفقی در نهایت مورد عنایت دادگاهها قرار میگیرد، پس قاضیها متحدان قدرتمندی به حساب میآیند. مایرسون به یاد میآورد: «موقعی که به گذشته نگاه میکنم، از اعتمادبهنفسم متعجب میشوم ... از کاری که انجام دادم، که فقط به نوعی، قلدری من در تمام پروندههای [معلولیت] در دادگاه عالی بود.»[57] همینطور که وارد دادگاه میشد، او چارچوبسازی برای دعاوی تبعیض را به وکلا آموزش داد تا به بهترین نحو قضات را تحت تاثیر قرار دهند و در انجام این کار موفق بود؛ تصمیم جاستین برنان در آرلین (1987) به عنوان یک «دیدگاه حقوق مدنی» برداشت شد.[58]
معلولیت، خودش ابزار تبلیغاتی قدرتمندی بود. جاستین دارت در حالی که کمیته استماع سنا را مخاطب قرار میداد، رسما به یک صندلی چرخدار خالی کاملا جدید اشاره کرد. او توضیح داد که «سال گذشته جوانترین برادرم، پیتر، با ضرورت استفاده از [این] روبرو شد. چند روز بعد او اقدام به خودکشی کرد.»[59] برادرش معتقد بود که مرگ بر فشار و تبعیض مرتبط با معلولیت برتری دارد. لاکیشا گریفین 14ساله به سناتورها گفت: «من نگران هستم که مردم به شکل متفاوتی با من رفتار کنند. به دلیل اینکه نابینا، سیاهپوست و دختر هستم.»[60] صدها نفر معلول سفر میکردند تا در این جلسات رسیدگی شرکت کنند و هزاران نفر دیگر، سناتورهای مردد را با نامهها و تماسهای تلفنیشان بمباران میکردند.
فعالیتهای خدماتی
کریستوفر ریردون: «وقتی میشنوم که مهندسی محصول تازهای را میسازد که زندگی را برای کاربران معلول بهتر کند، وقتی که یک معمار ساختمانی شیک یا سامانه حملونقل عمومی که دارای الگوی جهانی (دسترسی معلولان) است را طراحی میکند، وقتی زوجها تصمیم میگیرند یک کودک معلول را به جای سقط جنین یا گذاشتنش برای فرزندخواندگی، با تمام عشقشان بزرگ کنند، به یاد میآورم که ما در زمانی مترقی از لحاظ اجتماعی زندگی میکنیم و این نباید فراموش شود.»[61]
از حدود 30 سال قبل که معترضان از پلههای ساختمان کنگره بالا خزیدند، چیزهای زیادی تغییر کرده است. سناتورهای معلول در پی کاهش محدودیتهای جدید پایتخت، بهسرعت در جلسات کمیتههای فرعی با صندلی چرخدار خود حرکت میکنند[62] و مترجمان زبان اشاره، کنفرانسهای خبری را ترجمه میکنند.[63] تا سال 2000، 181 کشور از جمله ژاپن، استرالیا و شیلی با الهام از قوانین ایالات متحده آمریکا، قوانینی درباره حقوق افراد معلول همانند اِی.دی.اِی تصویب کردند.[64]
ولی هنوز خیلی مانده تا این جنگ پایان یابد. بیشتر از ۵۰۰ هزار آمریکایی معلول به دلیل مشکلات حملونقل عمومی هرگز خانههایشان را ترک نمیکنند[65] و در حدود دو سوم افراد معلول، در سن کار بدون شغل هستند.[66] جنگ قانونگذاری همچنان ادامه دارد؛ زمانی که دادگاه عالی قانون اِی.دی.اِی را درباره شرکت خطوط هواپیمایی ساتون وی. یونایتد تضعیف کرد[67] کنگره با لایحه جدیدی جواب داد تا آن را دوباره برقرار کند.[68] در سال 2017 همچنانکه منتقدان از طریق کنگره به قانون «ویرانگر» آموزش و اصلاحات اِی.دی.اِی فشار آوردند، سناتورهای دموکرات از به رأی گذاشتهشدن این لایحه جلوگیری کردند.[69]
اگرچه سرنوشت اِی.دی.اِی همچنان نامشخص است، در حال حاضر نسلهای معلول را قادر ساخته است تا آینده خود را تعیین کنند. امروزه کسبوکارها شروع به استخدام کارگران دارای معلولیت کردهاند؛ نه به دلیل سهمیهبندیشان یا فرونشاندن حس گناهشان، بلکه برای اینکه بهرهوری و سود خود را به حداکثر برسانند. شرکت مشاوره اکسنچر (Accenture) گزارش کرد شرکتهایی که به طور فعال کارکنان معلول را حمایت میکنند به طور میانگین از 30 درصد افزایش اختلاف سود و 28 درصد درآمد بالاتر برخوردار میشوند.[70] مارک کپر، فعال جنبش معلولان، توضیح میدهد: «این کمبود دانش و آگاهی است. مردم اغلب از ناشناختهها ترس دارند. ولی ... ما میفهمیم که کارفرمایان واکنشی مثبت دارند و به ما درباره تاثیرات مثبت میگویند.»[71]
اِی.دی.اِی نه تنها چشمانداز ساختمانسازی و برداشت عمومی از معلولیت را تغییر داده، بلکه به اشخاص معلول قدرت داده است. بن ماتلین، روزنامهنگار، توضیح میدهد: «با نگاهی به گذشته، شاید پیشبینینشدهترین دستاورد اِی.دی.اِی بالابرهای صندلی چرخدار در اتوبوسها یا مترجمان زبان اشاره در کنوانسیونهای سیاسی نیست، بلکه این است که به افرادی مانند من حس شایستگی، تعلق و افتخار را داد.»[72]
بیشتر بیاموزید
خبرها و مقالهها
کتابها
فیلمها
https://www.ted.com/talks/judith_heumann_our_fight_for_disability_rights_and_why_we_re_not_done_yet
[1]. بالا رفتن از پلههای ساختمان کنگره برای لایحه معلولان آمریکا (ADA):
[2]. استفان کافمن، «آنها صندلیهای چرخدارشان را رها کردند و از پلههای ساختمان کنگره بالا خزیدند.»، Share America، 12 مارس 201۵: https://share.america.gov/crawling-up-steps-demand-their-rights/
[3]. استیون ای. هلمز، «اقدامات برای تبعیض علیه افراد معلول به مشکل برخورد» نیویورکتایمز، 13 مارس 1990:
www.nytimes.com/1990/03/13/us/measure-barring-discrimination-against-disabled-runs-into-snag.html
[4]. استفان کافمن، «آنها صندلیهای چرخدارشان را رها کردند و از پلههای ساختمان کنگره بالا خزیدند.»، Share America، 12مارس 2015: https://share.america.gov/crawling-up-steps-demand-their-rights/
[5]. روبرت ال. برگدورف، «چرا من درباره لایحه معلولان آمریکایی نوشتم.»، واشنگتنپست 24 ژولای 2015.
[6]. لایحه حمل و نقل شهری (1970).
[7]. لایحه موانع معماری (1978).
[8]. قسمت 504 لایحه توانبخشی (1973).
[9]. روبرت ال. برگدورف، «چرا من درباره لایحه معلولان آمریکایی نوشتم»، واشنگتنپست، 24 ژوئیه 2015.
[10]. «سخنان رئیسجمهور جرج بوش در امضای لایحه معلولان آمریکایی»، کمیسیون فرصتهای برابر کاریابی: www.eeoc.gov/eeoc/history/35th/videos/ada_signing_text.html
[11]. دیویس جی. لنارد، «لوایح توانبخشی: داستان پنهانی اینکه چگونه لایحه معلولان آمریکایی حقوق بزرگترین اقلیت ایالات متحده را به آنان اعطا کرد»، روزنامه بیکن، 2016، جایگاه 101.
[12]. اد رابرتز، «تولد جنبش زندگی مستقل»، شورای معلولیتهای رشدی: http://mn.gov/mnddc/parallels/six/6b/1.html
[13]. تیموتی پفاف، «گفتوگو با اد رابرتز، سوال و جواب در کالیفرنیا.»، شورای معلولیتهای رشدی: http://mn.gov/mnddc/ed-roberts/articles-docs/Conversation_with_Ed_Roberts.pdf
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. جوزف پی. شاپیرو، «بدون دلسوزی: افراد معلول جنبش حقوق مدنی جدیدی را شکل میدهند». کتابهای برادوی، 2011.
[17]. «آغازگران تحقیق: ارتش آمریکا از نظر اعداد»، موزه ملی جنگ جهانی دوم نیو اورلئان.
[18]. اودرا جنینگز، «خارج از وحشت جنگ: سیاست معلولان در جنگ جهانی دوم امریکا.»، روزنامه دانشگاه پنسیلوانیا، 2016، ص 23.
[19]. همان. ص 5.
[20]. همان. ص 23.
[21]. اصلاحات قانون توانبخشی حرفهای (1943).
[22]. اصلاحات قانون توانبخشی حرفهای (1965).
[23]. جنینگز، ص 25.
[24]. پفاف
[25]. دیویس جی. لنارد، «لوایح توانبخشی: داستان پنهانی اینکه چگونه لایحه معلولان آمریکایی حقوق بزرگترین اقلیت ایالات متحده را به آنان اعطا کرد»، روزنامه بیکن، 2016. جایگاه 575.
[26]. همان. جایگاه 386.
[27]. همان. جایگاه 1892.
[28]. همان. جایگاه 1947.
[29]. همان. جایگاه 781.
[30]. همان. جایگاه 3298.
[31]. همان. جایگاه 1944.
[32]. همان. جایگاه 488.
[33]. همان. جایگاه 1071.
[34]. همان. جایگاه 1859.
[35]. جوزی بیزک، «اِی.دی.اِی: تاریخ مردم»، جنبش نو، یکم ژوئیه 2015: www.newmobility.com/2015/07/ada-a-peoples-history/
[36]. ادوین بلک، «ریشههای آمریکایی وحشتناک علم اصلاح نژادی نازی»، شبکه اخبار تاریخی، سپتامبر 2003. http://historynewsnetwork.org/article/1796
[37]. Buck v. Bell, 274 U.S. 200 (1927).
[38]. «دادگاه عالی و عقیمسازی کری باک»، رویارویی با تاریخ و خودمان: www.facinghistory.org/resource-library/supreme-court-and-sterilization-carrie-buck
[39]. ویکتوریا نورس، «بل وی. باک: تراژدی قانون اساسی از یک دنیای گمشده»، دفتر حقوقی دانشگاه جورج تاون، 2011:
[40]. بل وی. باک، 274 U.S. 200 (1927).
[41]. ترِور بوروس، «چگونه ایالتها ۶۰هزار آمریکایی را عقیم کردند- و آن را دور زدند»، بنیاد آموزش اقتصادی، 28 ژانویه 2016: https://fee.org/articles/how-states-got-away-with-sterilizing-60-000-americans/
[42]. ویکتوریا نورس، «بل وی باک: تراژدی قانون اساسی از یک دنیای گمشده»، دفتر حقوقی دانشگاه جورج تاون، 201۱:
[43]. «طلوع علم اصلاح نژادی» شورای معلولیتهای رشدی: http://mn.gov/mnddc/parallels/four/4d/2.html
[44]. گارلند ای آلن، «آزمون هوش و مهاجرت به ایالات متحده، 1900-1940»، دانشنامه ژنوم انسان، 2003:www.researchgate.net/publication/230435620_Intelligence_Tests_and_Immigration_to_the_United_States_1900-1940
[45]. تراویس ام. اندروز، «برنامه تلویزیونی خیریه جری لوییس میلیاردها برای معلولیت عضلانی عواید داشت. وقتی که او بر روی صحنه نمایش میرفت، خیلیها تشویقش میکردند.»، روزنامه نیویورک تایمز، 21 آگوست 2017.
[46]. همان.
[47]. لوک باکمستر، «اعتراض و قدرت کنشگرایی معلولیت: این به اندازه حقوق همجنسگرایان یا تغییرات جوی جذاب نیست»، روزنامه گاردین، 17 جولای 2017:
[48]. «مشابهتهای زمانی: تاریخچهای از معلولیتهای رشدی»، شورای معلولیتهای رشدی: http://mn.gov/mnddc/parallels/five/5b/6.html
[49]. «مشابهتهای زمانی: تاریخچهای از معلولیتهای رشدی»، شورای معلولیتهای رشدی: http://mn.gov/mnddc/parallels/five/5b/6.html
[50]. «بستن ویلوبروک.» عدالت معلولیت: https://disabilityjustice.org/the-closing-of-willowbrook/
[51]. «جزوه گاهشمار قانون معلولیت.» نخستین استقلال: www.independencefirst.org/IndependenceFirst/media/PDFs/Disability-Legislation-Timeline-Handout-Final.pdf
[52]. دیویس. جایگاه 999.
[53]. دیویس. جایگاه 2756.
[54]. دیویس. جایگاه 1203.
[55]. دیویس. جایگاه 1850.
[56]. دیویس. جایگاه 3031.
[57]. دیویس. جایگاه 1080.
[58]. دیویس. جایگاه 1113.
[59]. دیویس. جایگاه 2219.
[60]. دیویس. جایگاه 1753.
[61]. کریستوفر ریردون، «راندولف بورن در سال 1911 مقالهای درباره جامعه معلول بهتزده نوشت. ولی از آن موقع چه چیزی عوض شده است؟»، روزنامه گاردین، 9AD، 2018:
[62]. راشل روباین، «برای همه معلولان، دسترسی همه چیز است»، روزنامه آتلانتیک، 5 جولای 2015:
[63]. «خدمات دسترسی»، معماری ساختمان کنگره: www.aoc.gov/accessibility-services
[64]. باب دوله و تونی کوئیلو، «تصویبکردن کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت»، روزنامه هیل، 7 دسامبر 2018:
[65]. «عدالت در حمل و نقل برای افراد دارای معلولیت.»، AAPD:
[66]. ساموئل باگنستوس، «قوانین معلولیت برای مبارزه با تبعیض کافی نیستند.» نیویورک تایمز، 26 جولای 2015:
[67]. Sutton v. United Air Lines, Inc., 527 U.S. 471 (1999).
[68]. لیزا جی بنکس، «روندهای دادخواهی معلولیت»، 26 اکتبر 2010: www.kmblegal.com/wp content/uploads/101026DCBarCLE-Banks-LitigationTrends2008-ADAAA.pdf
[69]. رابین پاول، «اخبار ریوایر: سناتور تامی دوک ورت لایحه معلولان آمریکایی را نجات میدهدــفعلا»، 3 آوریل 2018:
https://rewire.news/article/2018/04/03/sen-tammy-duckworth-saves-americans-disabilities-act-now/
[70]. تد کندی، «استخدام افراد معلول کسبوکار خوبی است.»، روزنامه نیویورکتایمز، 27AD، 2018:
[71]. آدام فارست، «نظرسنجی نشان میدهد که شرکتهای تجاری پایدار از استخدام معلولین آموزشی ترس دارند.»، روزنامه گاردین، 10 نوامبر 2015:
[72]. بن ماتلین، «لایحهای که پذیرفتن را فعال کرد»، روزنامه نیویورکتایمز، ۲۵ جولای ۲۰۱۵: www.nytimes.com/2015/07/26/opinion/sunday/an-act-that-enabled-acceptance.html