رویایی که به انگیزه مبدل شد
در نوامبر ۲۰۰۴ میلادی مردم اوکراین بیصبرانه در انتظار اعلام نتایج رسمی دور نهایی انتخابات بودند. هنگامی که کمسیون مرکزی انتخابات اعلام کرد که ویکتور یانوکوویچ، نامزد دولت و گزینه مطلوب روسیه، با اختلاف کمی در تعداد آرا بر رقیب خود، ویکتور یوشچنکو - نامزد اپوزیسیون - پیروز شده است، برای هیچ کس دور از انتظار نبود. با وجود اینکه نظرسنجیهای مستقل همه حاکی از شانس بیشتر یوشچنکو برای پیروزی در این انتخابات بود، هیچ کس تردید نداشت که یانوکوویچ، نامزد دولت، برنده رسمی اعلام خواهد شد. در سیزده سالی که از استقلال اوکراین از اتحاد جماهیر شوروی میگذشت، فساد در نهادهای دموکراتیک این کشور شدیدا گسترش یافته بود و تقلب در انتخابات پدیدهای کموبیش عادی تلقی میشد. علیرغم این سابقه، اغلب صاحبنظران بر این عقیدهاند که انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۴ «کثیفترین انتخاباتی بود که از سال ۱۹۹۱، زمانی که اوکراین به استقلال دست یافت، در این کشور برگزار شده بود».[1] تحریف با «وقاحتی آشکار» متداول شده بود و شخصیتهای مخالف حکومت با تهدید و زندان مواجه بودند و یا پیدرپی مورد حمله قرار میگرفتند. خود یوشچنکو طی مبارزات انتخاباتی بهشدت مسموم شد.[2] اما چه چیزی باعث شد که این انتخابات بدتر از انتخابات قبلی تلقی شود؟ به نوشته یک خبرنامه اجتماعی، انتخاب میان یوشچنکو و یانوکوویچ ـ که اولی طرفدار نزدیکی با اروپا بود و دومی از نزدیکی با روسیه هواداری میکرد ـ در واقع انتخاب میان دو گزینه بود: «چرخش اوکراین به سوی دموکراسی و توسعه فعال سیاسی و اقتصادی که در نهایت کشور را به پیوستن به جمع ملتهای اروپایی رهنمون میشد، یا بازگشت به یک حکومت استبدادی و همکاری با کشورهای اوراسیا[3]».[4] به عبارت دیگر آنچه در خطر بود همانا آینده سیاسی اوکراین بود.
یولیا تیموشنکو، انقلاب نارنجی. عکس: آناتولی مدریک / AFP / آژانس Getty Images
صبح روز بعد از اعلام نتایج انتخابات، یوشچنکو در حرکتی معترضانه اعلام کرد که اپوزیسیون نتیجه اعلامشده توسط کمیسیون مرکزی انتخابات را نمیپذیرد و از هواداران خود خواست در میدان مرکزی شهر کیف، پایتخت اوکراین، که نام آن «میدان» است تجمع کنند.[5] فعالان سیاسی مخالف حکومت در جنبش مدنی «پورا»[6] که متوجه شده بودند رژیم دست به یک تقلب گسترده زده است، از ساعت دو و نیم بعد از نیمهشب آغاز به برپاکردن چادر در میدان کرده بودند.[7] رژیم که از قبل چنین واکنشی را از سوی اپوزیسیون پیشبینی کرده بود، در یک اقدام پیشگیرانه برای محافظت از مقر کمیسیون مرکزی انتخابات پیشاپیش دور تا دور ساختمان را حصاری آهنین و دولایه کشیده بود و یک گروه ضربت ۳۰۰ نفری مجهز به تجهیزات ضدشورش و خودروهای نظامی همراه با دو خودرو آبپاش برای مقابله با شورشیان در محل مستقر کرده بود.[8] در ظاهر از تمامی قرائن چنین برمیآمد که همه خود را برای جنگ آماده میکنند. در عوض هزاران شهروند اوکراینی اقدام به یک حرکت اعتراضی بدون خشونت کردند که کمکم تمامی میدان و شاهراه اصلی پایتخت را در خود گرفت. برخلاف آنچه که رژیم بیم آن را داشت، معترضان یک جمعیت مهاجم خواهان خونریزی نبودند؛ بلکه «مردم عادی و صلحجویی از لایههای مختلف اجتماعی بودند که برای دفاع از آرمانهای ساده، صداقت و عدالت - که همه دنیا آنها را قبول داشتند - امنیت خود را به خطر انداخته بودند».[9] اتحاد، عزم راسخ و بینش استراتژیک معترضان به «انقلاب نارنجی» و لغو انتخابات تلقبی انجامید.
تاریخچه فساد
در سال ۱۹۹۴ لئونید کوچما به عنوان دومین رئیس جمهور اوکراین پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسید. در دوران حکومت او فساد به نحو روزافزونی گسترش یافت و آزادیهای سیاسی و آزادی بیان از میان رفت. به همین سبب کوچما در داخل کشور و در صحنه بینالملل هدف انتقاد قرار گرفت.[10] تا وقوع انقلاب نارنجی، اوکراین در فساد عمیق فرو رفته بود. به طوری که سازمان بینالمللی شفافیت[11] در گزارش سالانه خود در سال ۲۰۰۴ و در رتبهبندی کشورهای جهان از حیث شاخص ادراک فساد، اوکراین را در رتبه اسفبار ۱۲۸ - پایینتر از ونزوئلا در رتبه ۱۲۰، روسیه در رتبه ۹۵، ایران در رتبه ۸۸ و سوریه در رتبه ۷۳ - قرار داده بود.[12][13] الیگارشی در کشور ریشههای عمیق، حتی عمیقتر از روسیه، داشت.[14] الیگارشها با پرزیدنت کوچما ارتباط نزدیک و در مجلس قانونگذاری جناحهای پرنفوذ و بزرگ داشتند، صاحب غولهای رسانهای بودند، از امتیازات وسیع دولتی بهرهمند بودند و بسیاری از مقامات مهم، از جمله نیروهای انتظامی، را تحت کنترل خود داشتند.[15] تاسفبرانگیزتر اینکه این فساد با سرکوب مردم همراه بود. با وجود آنکه آزادی بیان در قانون اساسی مصوب ۱۹۹۶ تضمین شده بود، گزارش «خانه آزادی»[16] در سال ۲۰۰۴ حکایت داشت از «نقض مکرر این حقوق با دخالتهای مستقیم و مستند در محتوای رسانهای».[17] تلویزیون ملی سراسری به دولت یا به الیگارشهای وابسته به دولت تعلق داشت؛ به همین سبب شخصیتهای سیاسی مخالف نظام به این رسانهها دسترسی نداشتند و اغلب گزارشهایی از آنها در این رسانهها پخش میشد که جانبدارانه بود.[18] فعالان سیاسی و روزنامهنگارانی که علنا از رژیم انتقاد میکردند یا درباره فساد مطلبی مینوشتند با تعرض و خشونت شدید مواجه میشدند. قتل جیورجی گونگادژه[19]، روزنامهنگار مستقل، در سال ۲۰۰۰ - که شواهد غیرقابلانکاری حکایت از نقش کوچما در آن داشت - جرقهای بود که منجر به تظاهرات عظیم از سوی مردم در مخالفت با رژیم شد.[20] به همین طریق، خبرنامههای نشریه «پورا» مستنداتی درباره مزاحمتهایی که برای نهادهای غیردولتی مستقل ایجاد میشد، منتشر میکرد که توسل به شگردهایی نظیر ممانعت از نشر اطلاعات درباره نتایج دیدهبانیهای سازمانهای غیردولتی، بیاعتبارساختن فعالیتهای این سازمانها و توسل به زور و حتی خشونت علیه این سازمانها و فعالان جنبشهای مدنی از نمونههای آن مزاحمتها بود.[21]
زدوخورد در كی اف، اوكراين. رويدادهای ١٨ فوريه ٢
حکومت اوکراین با وجود ظرفیت بالایی که برای فساد و سرکوب داشت، عاری از ثبات و اتحاد بود و آسیبپذیریهای ذاتیاش به شکست آن در انقلاب نارنجی منجر شد. برعکسِ اپوزیسیون که متحد بودند، دستاندرکاران رژیم به همان اندازه که با هم در کشمکش بودند با اپوزیسیون هم مبارزه میکردند و تلاش میکردند با تفرقهاندازی در صفوف مخالفان مانع از اتحاد و سازش موفقیتآمیز آنها شوند. از آنجا که اختیارات کوچما به عنوان رئیس جمهور بسیار محدودتر از آنچه که میخواست بود، او برای بسط قدرتش در عمل نقش حَکم را به خود داده بود. علیرغم موفقیتاش در این کار، نتیجه این عملکرد عدم استحکام قدرت دولت بود: الیگارشها و نهادهای انتظامی دائما یکدیگر را زیر نظر داشتند.[22] این سیاست تفرقهاندازی و حکومتکردن به مرور زمان کمتر مؤثر واقع میشد. تعداد الیگارشهایی که از حمایت دولت برخوردار بودند بهتدریج کاهش یافت و اعمال خشونت علیه مستخدمین دولت، وزرا و سیاستمداران حکومتی دشمنی عدهای را در دستگاه حکومت و در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی علیه دولت برانگیخت.[23]
اهدف و مقاصد اپوزیسیون
مخالفانی که در میدان تجمع کردند گروهی متکثر از سیاستمداران اپوزیسیون و مردم عادی از سراسر اوکراین بودند؛ اگرچه اکثر آنها از غرب و مرکز کشور میآمدند.[24] آنچه آنها را متحد میکرد عزم راسخ همه آنها به پیروزی در لغو انتخابات تقلبی و رساندن این پیام قاطع بود که مردم دیگر حاضر نیستند تقلبهای متداول رژیم گذشته را تحمل کنند. به گفته یکی از روزنامهنگاران، «همه یک هدف واحد در سر داشتند: میخواستند به دولت نشان دهند که دیگر نمیتواند هیچ چیز را به آنها تحمیل کند».[25] عزم به تحقق این هدف حتی قبل از برپاشدن چادرها در میدان آشکار بود. یکی از فعالان دانشجویی عضو «پورا» جو حاکم و عزم راسخ فعالان را اینگونه توصیف کرد: «ما دیگر حاضر نیستیم مثل سیزده سال گذشته ـ از روزی که استقلال اوکراین اعلام شد ـ دست روی دست بگذاریم و نتایج تقلبی [انتخابات] را بپذیریم. ما دموکراسی میخواهیم؛ زندگیای را نمیخواهیم که سرنوشتمان را یک مشت آدم جنایتکار و هوا و هوسهای آنها رقم بزنند؛ این بار مردم خواهند ایستاد و مقاومت خواهند کرد.»[26]
برای آنکه اعتراض به نتایچ تقلبی با موفقیت انجام شود، اپوزیسیون کوشش کرد مشروعیت یانوکوویچ را سلب کند و بدین منظور تعمدا سیاست عدم همکاری با رژیمی را دنبال کرد که از یانوکوویچ حمایت میکرد. از همان آغاز کار عدم خشونت به عنوان یک حربه راهبردی (استراتژیک) در صدر اولویتها قرار گرفت. «پورا» ـ که در اعتراضات نقش رهبری را به عهده داشت ـ شدیدا تحت تاثیر کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی»، نوشته جین شارپ[27]، و سایر گروههای مدنی موفق نظیر «آتپور!»[28] در صربستان و «کمارا!»[29] در گرجستان بود که این گروهها همه حامی مبارزه به دور از خشونت بودند.[30] پورا قصد داشت با توسل به شیوههای مسالمتآمیز رژیم را مختل کند و هدفش برپاکردن چادرهایی برای ایجاد یک شهرک چادری[31] دیگر در بیرون مجلس قانونگذاری اوکراین (رادا)، محاصره سایر ساختمانهای دولتی و بستن راههای دسترسی به آنها و ممانعت از خروج کوچما (رئیس جمهور وقت که دوره ریاست جمهوریاش به سر رسیده بود) از ویلایی بود که در آن اقامت داشت.[32] استفاده راهبردی از تکنولوژی ظرفیت آنها را برای ایجاد اختلال افزایش داده بود.
حمله معترضان به يك افسر پليس در حين زد و خوردهای كیاف، اوكراين. رويدادهای ١٨ فوريه ٢٠١٤
اپوزیسیون و بهخصوص «پورا»، «در استفاده از تکنولوژی جدید مهارت داشتند و اعضای اکثرا جوان و تحصیلکرده آن با چیرهدستی و ابتکاراتی خلاقانه از تکنولوژی بهرهبرداری میکردند».[33] اپوزیسیون، که به نحو چشمگیری بیش از رژیم قادر به بهرهبرداری مؤثر از اینترنت بود، خیلی سریع شبکهای کارآمد برای اطلاعرسانی ایجاد کرد که از اهمیت حیاتی برخوردار بود؛ زیرا همه ایستگاههای اصلی تلویزیونی کشور - به استثنای یک ایستگاه - در کنترل دولت بود.[34] اپوزیسیون علاوه بر آنکه اطلاعات را به طور مستقیم به اشتراک میگذاشت، «با یک رشته لطیفه، کارتون، ویدئو، عکس و ترانه رژیم را به شیوههای موثر به سخره میگرفت».[35] همزمان با فعالیتهای «پورا» و دیگران برای سلب مشروعیت از رژیم با توسل به طنز، یوشچنکو با یک ژست نمادینِ ادایِ سوگند به عنوان رئیس جمهور به این تلاش کمک کرد. او بعدا در این باره گفت: «ما بر این باور بودیم که باید به مردم و رأیدهندگان نشان دهیم که اعلام نتایج انتخابات به نفع یانکوویچ یک تقلب است»؛ «تعداد افرادی که میدان تجمع کرده بودند هنوز زیاد نبود و ما ناچار بودیم به میلیونها نفر نشان دهیم که به اندازه کافی نیرو، قدرت و باور به انجام هر آنچه ممکن بود داریم تا این جعل نتیجه انتخابات را لغو کنیم و انتخابات را منصفانه ببریم.»[36]
يوروميدان در كیاف: ١٩ فوريه ٢٠١٤. حريق در خانه اتحاديههای كارگری.
بنا به گزارشهای منتشر شده اين محل، كه مقر معترضان بود، توسط پليس به آتش كشيده شد
تامین مایحتاج شهری که در زیر چادرهای میدان ایجاد شده بود، بهخصوص با افزایش شمار معترضان به صدها هزار نفر، یکی دیگر از عوامل کلیدی در موفقیت جنبش بود. برای انجام این مهم نیروهای اپوزیسیون ـ در همه سطوح ـ با یکدیگر همراه شدند و همکاری کردند. شرکتهای تجاری کوچک و متوسط و شهروندان ثروتمندتر تامین مداوم آذوقه و چادر و پوشاک معترضان را بر عهده گرفتند. همزمان گروههای متشکل از دانشجویان، جوانان و جامعه مدنی با همیاری و همکاری کارهای مربوط به تدارکات و عملیات را به دست گرفتند و در غذارسانی به معترضان و یافتن محلی برای اقامت آنها مساعدت کردند.[37] به عنوان نمونه فعالان میدانی با مراجعه خانه به خانه خانوادههایی را که حاضر به سکنیدادن به معترضان بودند شناسایی کردند و سپس با استفاده از تلفنهای همراه و کامپیوتر، اطلاعات جمعآوریشده را در یک بانک دادهها ذخیره کردند.[38] خیلی زود یک رشته عادات روزمره در شهر زیر چادرها جا افتاد که به روند موثرتر جریان تظاهرات کمک کرد.[39] هر روز صبح زود، در آشپزخانههای میدانی صبحانهای برای معترضان آماده و توزیع میشد؛ سپس نیایشی دستهجمعی مطابق آیین کاتولیک و ارتدکس برگزار میشد. پس از آن نماینده حزب «اوکراین ما» (Our Ukraine) - که جناح حامی یوشچنکو در انتخابات بود - اغلب به عنوان اولین ناطق روز برای مردم سخنرانی میکرد و خلاصه اخبار رویدادهای شب را همراه با دستور کار برای روزی که آغاز میشد به آنها ارائه میکرد. سپس سایر ناطقان سخنرانی میکردند. نوازندگان اوکراینی، اغلب نوازندگان بسیار معروف و محبوب در میان مردم، هر روز کنسرت اجرا میکردند. سیاستمداران خارجی و نوازندگان خارجی نیز روی صحنهای که در میدان برپا شده بود میرفتند و حمایت خود را از معترضان اعلام میکردند.
رهبران جنبش
رهبر نمادین اپوزیسیون ویکتور یوشچنکو، نامزد اپوزیسیون برای مقام ریاست جمهوری، بود؛ اما او به هیچ وجه تنها رهبر انقلاب نارنجی نبود. بیتردید یوشچنکو در بین مردم از محبوبیت برخوردار بود؛ اما در رهبری ضعیف بود.[40] در عوض، میان عناصر مختلف در اپوزیسیون نوعی تقسیم کار وجود داشت؛ به طوری که هر یک نقشی متفاوت و متمایز از دیگری ایفا کردند و مجموعه این تلاشها منجر به موفقیت انقلاب شد.
یوشچنکو اگرچه رهبر قوی و مقتدری نبود، شخصیت طبیعیاش موجب شد اپوزیسیون - که قبلا پراکنده و متفرق بود - به دور او جمع شده و متحد شوند. اصلاحات اقتصادی و پرداخت مستمریها و حقوقهای عقبافتاده در زمان نخست وزیری یوشچنکو، او را به یکی از محبوبترین شخصیتهای سیاسی در اوکراین مبدل کرد.[41] در حین انقلاب نارنجی، یوشچنکو با گرفتن موضعی اخلاقی-سیاسی که برتر از رقیباناش مینمود برخوردی خویشتندارانه و عملگرایانه از خود نشان داد. اگرچه این شیوه عملکرد در مواردی چند، هنگامی که انقلاب با خطر فروکشکردن شور و هیجان انقلابی مواجه شد، دردسرساز شد؛ اما امروز نگاهی به گذشته نشان میدهد که برخورد او منطقی بود. یوشچنکو توجه داشت که شمار بزرگ معترضان در میدان به این معنا بود که به کسانی که از او حمایت میکردند «اکنون صدها هزار نفر معترض دیگر پیوسته بودند که دلنگرانیشان بیش از هر چیز، خطری بود که دموکراسی را به طور کلی تهدید میکرد».[42]
جوانان اوکراین با تشکیلات «پورا»، که هسته مرکزی آنها را تشکیل میداد، نیروی محرکه پیشران انقلاب بودند. آنها پیشگامان تاثیرگذارِ انقلاب نارنجی بودند و تلاشهایشان در برپاکردن و اداره اردوگاه عظیم میدان، فراهمآوردن آسایش معترضان ساکن اردوگاه، توزیع لباس و غذا و سرپناهی گرم - که مردم کیف تامین کردند - ضروری بود.[43] فرای ساماندهی میدان، پورا مسئول هماهنگکردن اعتراضات خیابانی، مسدودکردن راههای دسترسی به ساختمانهای ادارات دولتی و برپایی یک اردوگاه دوم (با چادر) در نزدیکی مجلس قانونگذاری اوکراین بود.[44] موفقیت «پورا» بیش از هر چیز ناشی از ظرفیت تشکیلاتیِ بسیار کارآمد این گروه و وسواسی بود که در مراحل مقدماتی برای آمادهکردن زمینه کارها به خرج میدادند. «پورا»، که تعمدا ساختار غیرهرمی داشت، در حین اعتراضات با انضباط شایان تقلید عمل میکرد. در اردوگاههایی که با برافراشتن چادر درست شده بود، «پورا» از حیث ساختار تشکیلاتی الگوی تشکیلات قزاقهای اوکراین را اقتباس کرده بود: یک «فرماندهی» کل، که چندین افسرِ زیردست آنها هر یک مسئول گردانهایی متشکل از یکصد نفر بودند که به همین ترتیب هر یک از آنها مسئول جوخههای ده نفری بودند.[45]
«پورا» مدتها قبل از برگزاری انتخابات اقدام به آموزش و توسعه منابع انسانی خود کرده و گامهایی در این باره برداشته بود که شامل این موارد میشد: گسترش شبکه داوطلبان، سازماندادن اردوگاههای آموزشی برای آموزش چگونگی برخورد عاری از خشونت به هنگام وقوع درگیری و آمادهکردن کتابچههای راهنمای مکمل درباره موضوعاتی نظیر «آگاهیرسانی به مردم»، «حقوق شهروندی در زمان بازداشت»، «نقض قوانین انتخابات» و «مکاتبات داخلی و هماهنگکردن عملیات».[46]
علاوه بر یوشچنکو و «پورا» ـ که اولی نقش نمادین و دومی نقش نیروی محرکه پیشران را داشت ـ افراد دیگری بودند که هر یک در رهبری تظاهرات اعتراضی نقشی مهم و منحصربهفرد ایفا کردند. به عنوان نمونه یوری لوتسنکو[47] «دیجِی سیاسی» میدان بود[48]؛ جوانی، انرژی و سخنرانیهای صریح و امیددهنده توأم با طبع شوخ او به مردم نیرویی تازه میداد.[49]
یولیا تیموشنکو[50] هم حس ناامیدی را در مردم فرو مینشاند و یکی از مهمترین رهبران انقلاب بود. او علاوه بر این، رهبر یکی از جناحهای مهم اپوزیسیون هم بود. نطقهای آتشین و فصاحت کلام پرشور تیموشنکو در میدان «مردم را مجذوب خود میکرد و مکمل شیوه خویشتندارانه یوشچنکو بود».[51] او نه تنها در برانگیختن تودهها و فراخواندن آنها به گرفتن قدرت از دست حکومت مهارتی بینظیر داشت، مهمتر از آن اهل عمل بود و به گفتار بسنده نمیکرد. هنگامی که معترضان دفتر ریاست جمهوری را محاصره کردند یولیا تیموشنکو پذیرفت که برای ملاقات با نمایندگان رژیم وارد ساختمان شود. او در پایان این ملاقات، پیروزمندانه و با چهرهای خندان از ساختمان خارج و با استقبال بینظیر جمعیت مواجه شد. در یک مورد دیگر، به صف سربازان سیاهپوش وزارت کشور - که میدان را محاصره کرده بودند - نزدیک شد و به سپر بزرگ و خاکستریرنگ سربازان یک شاخه گل رز نارنجی چسباند.[52]
پیام و مخاطبین
نیروی محرکه انقلاب نارنجی در اوکراین و پیام این جنبش این بود که مردم دیگر وضعیت موجود در کشور را از حیث فساد سیاسی، سرکوب و براندازیِ مستمرِ روند دموکراتیک تحمل نمیکنند. این پیام بارها توسط معترضان در میدان، که مردم عادی بودند، ابراز شد. به نقل از یکی از آنان:
«من نوجوان بودم که اوکراین مستقل شد. همه به آیندهای خوب و روشن امید داشتیم، اما امیدمان نقش بر آب شد؛ دولتهایی که بر سر کار آمدند همه ما را گول زدند و دست انداختند. ما سکوت کردیم و اینها تصور کردند که همیشه ساکت خواهیم ماند؛ تصورشان اشتباه بود. ما نمیخواهیم یک مشت راهزن کشورمان را اداره کنند. ما یک کشور عادی میخواهیم؛ جایی که بتوانیم کار کنیم، آزاد باشیم و دولتی داشته باشیم که برای مردم کار کند.»[53]
مردم حس میکردند که نه تنها ادامه وضع موجود دیگر ممکن نیست، بلکه نیاز به یک نظام حقیقتا عادلانه و پاسخگو تبدیل به یک ضرورت مبرم شده است که مدتها پیش میبایست به آن پرداخته میشد. یوشچنکو در یکی از سخنرانیهایش در میدان خطاب به مردم گفت: «من بیش از هر زمان دیگر باور دارم که آنچه را که ما امروز در این سرمای طاقتفرسا انجام میدهیم باید در سال ۱۹۹۱ انجام میدادیم. چراکه در این دنیا عدالت همیشه حاکم نیست و هر چیز بهایی دارد که میبایست آن را پرداخت. شاید امروز ما بهای کمکاری سیزده سال پیش را میپردازیم.» «پورا» تجسم این احساس بود. معنای اصطلاح «پورا» در زبان اوکرینی «حالا وقتشه!»[54] است و نماد تصویری (آرم) این تشکیلات ساعتی بود که عقربههایش ساعت یازده را نشان میداد.[55]
اتحاد میان معترضان در سرودهایی که در میدان میخواندند و شعارهایی که میدادند بهوضوح احساس میشد؛ از جمله این شعارها «ما همه با هم هستیم» و «با هم، خیلی هستیم» بود.[56] اپوزیسیون از هر فرصتی استفاده میکرد تا پیام شفافیت و حکومت قانون خود را با سابقه تبهکارانه یانوکوویچ - که بر هیچ کس پوشیده نبود - مقایسه کند و «از آن به عنوان سمبل فساد عمومی در کل نظام بهرهبرداری کند».[57] تاکید آنها بر لزوم قراردادن اوکراین در مسیری نو بود و رنگ نارنجی را به عنوان نماد این حرکت انتخاب کردند. انتخاب این رنگ برای این بود که «نارنجی از حیث سیاسی بار تاریخی نداشت؛ مثلا آنطور که قرمز کمونیسم را تداعی میکرد یا آبی و زردِ پرچم رنگهایی بود که اقوام روس دوست نداشتند، یا قرمز و سیاه به ناسیونالیزم اوکراین منتسب بود».[58]
در این حرکت اعتراضیِ سراسر نارنجی، یکپارچه و مصمم کوچکترین نشانی از عقبنشینی یا دعوت به سرکوب از طریق خشونت نبود و این خود موجب تفرقه بیشتر در درونِ نظام شد؛ به طوری که هر روز تعداد بیشتری به نظام پشت میکردند و به اپوزیسیون میپیوستند. طولی نکشید که سه شهر بزرگ اوکراین، برخی از حکومتهای محلی و برخی از واحدهای ارتش و پلیس یوشچنکو را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت شناختند.[59] افسران ارتش و دستگاه اطلاعاتی در میدان بر بالای سکو میرفتند تا اعلام کنند که «از دستور سرکوب معترضان صلحجو سرپیچی خواهند کرد».[60] کوچما و وابستگانش به تلخی دریافتند که بخش قابل توجهی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی-نظامی دیگر در کنترل آنها نیستند؛ واقعیتی که عملا خطر سرکوب خشونتبار و هماهنگشده را منتفی کرد.[61] چهار روز پس از آنکه چادرها در میدان برافراشته شد، ریزش نظام آغاز شد؛ اتحاد در صفوف وابستگان رژیم شکست و ترس آنها را فرا گرفت.[62] در ایستگاههای تلویزیونی کشور، شمار بیسابقهای از کارکنان با تمرد از دستور، از خبررسانی دروغ به نفع نظام امتناع کردند.[63] در خارج از کشور، ۱۵۰ دیپلمات اوکراینیِ مامور در کشورهای مختلف به دولت خود پشت کردند و با صدور بیانیهای اعلام کردند: «ما نمیتوانیم ساکت بمانیم و به مشاهده این اوضاع ادامه دهیم که توسعه دموکراتیک اوکراین را زیر سوال میبرد و سالها تلاشی که برای بازگرداندن کشورمان به اروپا شده را به باد خواهد داد.»[64]
پایان کار: پیروزی
قبل از انقلاب نارنجی و در حین آن، اپوزیسیونِ طرفدار دموکراسی و نزدیکی با غرب و نظام حاکم که هوادار روسیه و نزدیکی با شرق بود، هر دو از حمایت و همکاری شرکا و حامیان خود بهره جستند. در جناح اپوزیسیون، نهادهای غیردولتی و اندیشکدههای طرفدار جنبش نارنجی از کمکهای مالی و مساعدت گروههایی نظیر خانه آزادی[65]، انستیتو ملی دموکراتیک[66]، بنیاد جامعه باز[67] و چندین دولت غربی بهرهمند شدند.[68] در حین اعتراضات، دولت آمریکا و دولتهای اروپایی حمایت دیپلماتیک قابل توجهی از این حرکت کردند و رسما و صراحتا با صدور بیانیههای رسمی اعلام کردند که انتخابات قلابی را نمیپذیرند. این اتفاقنظر میان آمریکا و اروپا زمانی نقش تعیینکننده پیدا کرد که یک هیئت رسمی از اتحادیه اروپا، با حمایت آمریکا، موفق شد با نظام وارد مذاکره شود و طی یک رشته مذاکراه طرفین به سازش رسیدند که از جمله پیامدهای آن، برگزاری مجدد انتخابات بود.[69] دور نهایی انتخابات بالاخره در ۲۶ دسامبر برگزار شد. یوشچنکو در انتخابات پیروز شد و تیموشنکو را به نخست وزیری برگزید.
يوروميدان در كیاف: ١٩ فوريه ٢٠١٤ . حريق در خانه اتحاديههای كارگری
بنا به گزارشهای منتشر شده اين محل، كه مقر معترضان بود، توسط پليس به آتش كشيده شد
رئیس جمهور جدید در ژانویه ۲۰۰۵ ادای سوگند کرد و ۵ سال در سمت ریاست جمهوری باقی ماند. کارزار انتخاباتی «پورا»، که ماموریت خود را با موفقیت به انجام رسانده بود، رسما در همان ماه خاتمه کار خود را اعلام کرد. پس از آن چندین تشکیلات، که همه از پورا نشئت گرفته بودند، اعلام موجودیت کردند که یکی از آنها حزب سیاسی پورا بود. «وجه اشتراک همه این تشکیلات اهمیتی است که جملگی به توسعه دموکراسی در اوکراین در درازمدت میدهند.»[70]
متاسفانه و علیرغم امید زیادی که مردم به انقلاب نارنجی داشتند ریاست جمهوری یوشچنکو به انتظارات مردم پاسخ نداد. اگرچه هنجارهای دموکراتیک تا حدودی بهتر شد؛ اما ثبات و رونق حاصل نشد. اقتصاد اوکراین که در گذشته در حال رشد بود به دنبال رکود ۲۰۰۸ شدیدا صدمه خورد و ضعف رهبری و فساد دیرپا این آسیب را تشدید کرد.[71] اتحاد یوشچنکو و تیموشنکو دیری نپایید و خیلی زود به تقابل و کشمکش انجامید. یوشچنکو در پایان دوره ریاست جمهوریاش در سال ۲۰۱۰، بیاندازه منفور مردم شده بود. از همه بدتر، تلاشهای او برای تضعیف تیموشنکو، که به گفته یکی از نزدیکانش به نوعی «روانپریشی» تبدیل شده بود، در نظر بسیاری از ناظران زمینه را برای بازگشت پیرِ «شرورِ» انقلاب نارنجی مساعد کرد: یانوکوویچ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۰ با اختلاف کمتر از چهار درصد، بر تیموشنکو پیروز شد.[72]
با این حساب ممکن است برخی تصور کنند که انقلاب نارنجی شکست خورده است، اما واقعیت اینچنین نیست؛ انقلاب نارنجی جامعه اوکراین را متحول کرد. از سال ۲۰۰۴ مردم اوکراین دیگر به هیچ وجه زیر بار حکومتهای ضد دموکراتیک فاسد و استبدادی به مدل روسی نمیروند. مردم اوکراین، بهخصوص جوانان این کشور، بهوضوح «دموکراسی واقعی» را با همه فرازونشیبها و کموکاستیهایش بر نظام سرمایهداریِ مستبدانه حاکم بر کشور همسایه، که از نوعی ثبات سطحی برخوردار است، ترجیح میدهند.[73] تلاشهای یانوکوویچ برای احیای یک حکومت استبدادی روسمآبانه، با خلع ید او از قدرت طی اعتراضات گسترده مردم در سال ۲۰۱۳ خاتمه یافت. نیروی محرکه انقلاب نارنجی و انقلاب موسوم به «یورومیدان»[74] در سال ۲۰۱۳، از دو جنس متفاوت بود: اولی به دنبال تقلب در انتخابات و دومی با یک چرخش بینالمللی به سوی روسیه و برای دورشدن از اروپا رخ داد؛ اما تاکید هر دو بر فراخوانی برای دفاع از حقوق مردم و آینده دموکراتیک کشور بود.[75] به نقل از یکی از رهبران یورومیدان، اعتراضات اخیر نشان داد که «انقلاب نارنجی یک قصه پریان نبود که فقط یک بار رخ دهد؛ بلکه یک ویژگی اوکراین بود».[76] مردم اوکراین دیگر هرگز کنار نمیایستند تا اجازه دهند یأس و ناامیدی آنها را از پای در آورد؛ بلکه [هر گاه لازم باشد] مثل سیل به خیابانها میریزند تا طلب دموکراسی کنند.
بیشتر بخوانید
News and Analysis
Books
Multimedia
پانویسها:
[1]. Bezverkha, Anastasia. Ukraine's Orange Revolution:a chronicle in PORA newsletters. PORA, 2005. p.23
[2]. ویکتور یوشچنکو طی مبارزات انتخاباتی با ماده شیمیایی دیاکسین مسموم شد؛ اثر آشکار این مسمومیت تغییر شکل فاحش چهره این شخصیت سیاسی بر اثر مسمومیت بود. او در وین (اتریش) تحت معالجه قرارگرفت. (https://p.dw.com/p/A5Qw)
[3]. کشورهای اوراسیا عبارتند از افغانستان، ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقیزستان، جمهوری مالدوی، مغولستان، تاجیکستان، ترکمنستان، اوکراین و ازبکستان. (منبع: http://www.oecd.org/eurasia/cooperation/)
[4]. Ibid. p.5
[5]. Krushelnycky, Askold. An Orange Revolution a Personal Journey through Ukrainian History. London: Secker & Warburg, 2006. p.283
[6]. (!Pora! / Порa)، به معنی «حالا وقتشه!»: نام سازمان مدنی جوانان اوکراین، موسوم به پورای سیاه و حزب سیاسی موسوم به پورای زرد بود که با اندیشه مقاومت غیرخشونتآمیز و استقرار دموکراسی در اوکراین در سال ۲۰۰۴ میلادی شکل گرفت و تنها تشکل مدنی جوانان در اوکراین بود. هدف این سازمان هماهنگکردن عملکرد جوانان در مخالفت با حکومت لئونید کوچما (Leonid Kuchma)، رئیس جمهور وقت، بود که به شیوهای مستبدانه بر اوکراین حکومت میکرد.
[7]. Ibid
[8]. Bezverkha. p.23
[9]. Krushelnycky. p.2
[10]. “Ukraine”, Freedom House. 2004. https://freedomhouse.org/report/freedom-world/2004/ukraine
[11]. شفافیت بینالملل (به انگلیسی Transparency International): یک سازمان غیردولتی است که در سال ۱۹۳۳ تاسیس شد و مقر آن در برلین (آلمان) است. این سازمان در ۱۰۰ کشور نمایندگی دارد و هدف آن تلاش برای مبارزه با فساد و افزایش آگاهی درباره آن است. این سازمان سالیانه اقدام به انتشار شاخص ادارک فساد (“Corruptions Perception Index ”CPI) میکند. سنجش فساد با استفاده از شاخصهایی نظیر اختلاس، رشوهگیری، خرید و فروش مناصب دولتی، رشوهپذیری دستگاه قضایی، فساد مالی در هیئت حاکمه در میان سیاستمداران و مقامات دولتی و عدم مقابله کافی یا ناکارایی در مبارزه با مواد مخدر صورت میگیرد.
[12]. "Corruption Perception Index 2004." Transparency International. https://www.transparency.org/research/cpi/cpi_2004/0
[13]. در گزارش سال ۲۰۱۸ همین سازمان، اوکراین در رتبه ۱۲۰، بالاتر از ایران و روسیه در رتبه ۱۳۸، ونزوئلا در رتبه ۱۶۸، و سوریه در رتبه ۱۷۸ قرار داشت. [یادداشت مترجم]
[14]. Åslund, Anders. "The Ancient Regime: Kuchma and the Oligarchs." Revolution in Orange. p.9
[15]. Ibid
[16]. «خانه آزادی» (Freedom House): یک اندیشکده و موسسه مطالعاتی است که در سال ۱۹۴۱ میلادی بنیاد گذاشته شد و مقر آن در واشنگتن است. این سازمان یک نهاد غیردولتی است و موضوع مطالعات و تحقیقات آن دموکراسی، آزادی سیاسی و حقوق بشر و هدفش گسترش آزادیهای مدنی و حقوق سیاسی و دموکراسی در جهان از طریق انتشار گزارشها، تحلیلها و فعالیتهای میدانی است. (https://freedomhouse.org/)
[17]. “Ukraine.” Freedom House. 2004. https://freedomhouse.org/report/freedom-world/2004/ukraine
[18] Ibid
[19]. Georgiy Gongadze: (۱۹۶۹ - ۲۰۰۰) روزنامهنگار اوکراینی و کارگردان فیلم که در سال ۲۰۰۰ ربوده شد و به شیوه فجیعی به قتل رسید.
[20]. Ibid
[21]. Bezverkha. p.9
[22]. Åslund. pp.23-24
[23]. van Zon. p.379
[24]. van Zon. p.393
[25]. Ibid. p.302
[26]. Ibid. p.281
[27]. From Dictatorship to Democracy, Gene Sharp (1918-2018).
[28]. !Otpor! serbian Cyrillic!): Отпор)، به معنی «مقاومت!»: یک تشکیلات سیاسی در صربستان که کار خود را به عنوان یک گروه و سپس یک جنبش مدنی معترض به سیاستهای اسلوبودان میلوسوویچ، رئیس جمهور دیکتاتور صربستان، در سال ۱۹۹۸ آغاز کرد. وجه مشخصه آن توسل به شیوههای غیرخشونتآمیز در مبارزه برای براندازی بود. این تشکیلات در سال ۲۰۰۴ پس از سرنگونی میلوسوویچ منحل شد.
[29]. Kmara! (به زبان گرجی კმარა) به معنی «بس است!»: جنبش مقاومت مدنی جوانان در گرجستان که پیش از و طی «انقلاب صورتی» در این کشور در سال ۲۰۰۳ میلادی فعال بود و موجب برافتادن حکومت ادوارد شواردندز (Eduard Shevardnadze, 1992 - 2003) شد. این جنبش از مدل آتپور در صربستان اقتباس شده بود و فعالان آن با اعمال شیوههای مبارزه مدنی بدون توسل به خشونت در برافتادن حکومت ادوار شوارندز (۱۹۹۲ - ۲۰۰۳) نقش مهمی داشت.
[30]. Wilson, Andrew. Ukraine’s Orange Revolution. New Haven, Conn. ; London : Yale University Press, 2005. pp.73-75.
[31]. Tent City.
[32]. Diuk, Nadia. “The Triumph of Civil Society.” Revolution in Orange: The Origins of Ukraine’s Democratic Breakthrough, edited by Anders Åslund & Michael McFaul, Carnegie Endowment for International Peace,2006. p.81; Demes, Pavol & Forbrig, Joerg. “PORA - “It’s Time” for Democracy in Ukraine,” Revolution inOrange. P.96; Wilson 2005. p.129
[33]. Krushelnycky. p.301
[34]. Ibid
[35]. Ibid; Wilson 2005. pp.129, 132
[36]. Krushelnycky. p.289
[37]. van Zon. p.387
[38]. Diuk. p.81
[39]. Krushelnycky. p.293
[40]. van Zon. p.397
[41]. Ibid. p.381
[42]. Wilson 2005. p.128
[43]. Demes & Forbrig. p.96
[44]. Demes & Forbrig. p.96
[45]. Diuk. p.81
[46]. Demes & Forbrig. p.92
[47]. Yurii Lutsenko (۱۹۶۴ -): سیاستمدار اوکراینی که در سمتهای دادستان کل و وزیر کشور هم در امور این کشور نقش داشته است.
[48] Ibi
[49] Krushelnycky. p.267
[50]. Yulia Tymoshenko (۱۹۶۰ -) : سیاستمدار اوکراینی و نخستوزیر سابق که رهبر حزب سیاسی «سرزمین پدری» و هوادار پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا است.
[51] Ibid. p.304
[52]. Ibid
[53]. Krushelnycky. p.295
[54]. 41 Demes & Forbrig. p.97
[55]. «ساعت یازده» در فرهنگ مسیحیت استعارهای است که از روایتی در انجیل اقتباس شده و معنی آن «آخرین فرصتی است که هنوز میتوان کاری را انجام داد». (رجوع کنید به: King James Bible, Matthew 20:6)
[56]. Wilson 2005. p.129
[57]. Ibid. p.96
[58]. Krushelnycky. p.299
[59]. Krushelnycky. pp.289-290
[60]. Ibid. p.298
[61]. “The man who survived Russia’s poison chalice.” The Age-Australia. 23 January 2015. https://www.theage.com.au/world/the-man-who-survived-russias-poison-chalice-20050123-gdzf3h.html
[62]. Wilson 2005. p.130
[63]. Ibid. pp.130-131
[64]. Krushelnycky. p.291
[65]. Freedom House، به فارسی: «خانه آزادی». رجوع کنید به پانویس شماره ۱۶.
[66]. The National Democratic Institute یا موسسه دموکراتیک ملی: یک سازمان غیرانتفاعی، فراحزبی و غیردولتی است که برای حمایت و تقویت نهادهای دمکراتیک، بر اساس اصولی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام شده، فعالیت میکند و هدفش تشویق مشارکت شهروندان و شفافیت و پاسخگویی از سوی دولت است. این نهاد در سال ۱۹۸۳ بنیاد گذاشته شد و در ۱۵۶ کشور با همیاران محلی همکاری میکند. پیامی که این نهاد با شیوه عملکرد و برخوردش اشاعه میدهد این است که اگرچه دموکراسی در یک مدل واحد نمیگنجد؛ اما اصول پایهای آن - که هسته مرکزی دموکراسی را تشکیل میدهد - در همه دموکراسیها یکسان است.
[67]. The Open Society Foundation یا «بنیاد جامعه باز» یک شبکه بینالمللی است که جورج سوروس (George Soros)، سرمایهدار و کنشگر سیاسی مجارتبار آمریکایی، بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره آن است. این بنیاد با حمایت مالی از گروههای جامعه مدنی در کشورهای مختلف تلاش میکند به پیشبرد عدالت، آموزش، بهداشت عمومی و مطبوعات آزاد مساعدت کند.
[68]. Wilson, Andrew. “Ukraine's Orange Revolution, NGOs and the Role of the West*,” Cambridge Review of International Affairs, 19:1. 2006. https://doi.org/10.1080/09557570500501747. pp.24-29
[69]. Wilson 2005. pp.138-140
[70]. Ibid. p.99
[71]. Owens, Matthew. “Viktor Yushchenko’s Star Has Fallen.” Newsweek. 13 March 2009: https://www.newsweek.com/viktor-yushchenkos-star-has-fallen-76515
[72]. Feifer, Gregory. “Unloved but Unbowed, Ukraine’s Viktor Yushchenko Leaves Office.” Radio Free Europe/Radio Liberty. 24 February 2010: https://www.rferl.org/a/Unloved_But_Unbowed_Ukraines_Viktor_Yushchenko_Leaves_Office/1967436.html
[73]. Owens
[74]. Euromaidan به اوکراینی (Євромайдан) یا «یورومیدان» عنوانی است که به یک رشته تظاهرات و ناآرامیهای مدنی در اوکراین اطلاق میشود که در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۳ با یک گردهمایی اعتراضآمیز در میدان استقلال کیاف آغاز شد. آنچه این اعتراضات را برانگیخت تصمیم دولت وقت به تعلیق امضای یک توافقنامه تجاری با اتحادیه اروپا بود؛ در عوض دولت مصمم بود که با روسیه و کشورهای اتحادیه اقتصادی اوراسیا روابط نزدیکتری برقرار کند. این موضع دولت نسبت به اروپا و حساسیت مردم به فساد گسترده در حکومت، سوءاستفاده از قدرت و نقض حقوق بشر موجب بالاگرفتن موج اعتراضات علیه دولت وقت شد. گسترش موج اعتراضات در نهایت به برکناری رئیس جمهور وقت در ۲۲ فوریه ۲۰۱۴ و فرار او از اوکراین و برکناری دولت انجامید.
[75]. Onuch, Olga. “Who Were the Protesters?” The Maidan and Beyond. Journal of Democracy, 25:3, 2014. p.48. https://www.journalofdemocracy.org/sites/default/files/Ukraine-25-3.pdf
[76]. Way, Lucan. “Civil Society and Democratization.” The Maidan and Beyond. p.35